رسول کاشی متولد 1363 در تهران است . وی هنر نقاشی را از سال 1380 به صورت خود آموز و در شرایط دشوار آموخت و از راهنمایی استادانی چون محمد رضا ظهوریان، گورگن ، باغداسریان و حسین مرادی بهره برده . برای این جوان هنرمند آرزوی موفقیت دارم.
آثار:
اکسپرسیونیسم انتزاعی عمل نقاشی را بر خود آن مقدم می شمارد. نقاشی
های جکسون پولاک با هیچ تعریفی از نقاشی که در آن زمان وجود داشت سازگار نبود او فکر می کرد که فعل نقاشی عملی تزکیه گونه ی آرام بخش است و نقاشی به فصلی عرفانی در زندگیش تبدیل شده
در آثار پولاک آنالیز رنگ ، فرم ، خط مطرح نیست. در واقع نقاشی مسیری است که ما را به حالات ویژه ی روانی او رهنمون می کند. اکسپرسیونیسم انتراعی بیان ژرفترین حالات درونی هنرمند است. هنرمند در تلاش است تا به هر وسیله ای حالات درونی خود را بیان کند.
به طور مثال دکونینگ ضرب قلم های ناخودآگاه به بوم میزد. جکسون پولاک رنگ را با چوب ، قوطی رنگ و ... به روی بوم پرتاب می کرد. مارک روتکو پهنه های وسیع رنگی ایجاد می کرد. هنرمندان با سبک و سیاق خود به بیان حالات درونی خود می پرداختند.
آنان درباره ی جامعه ، سیاست ، تاریخ ، فلسفه ... هیچ اظهار نظری نمی کردند. در عین حال که هدف آن ها تابلو هایشان نبوده آثار این هنرمندان به گران ترین آثار قرن تبدیل شد.
و بنابراین سبکی از بی سبکی پدید آمد.
اکسپرسیونیسم انتزاعی دارای چندین ویژگی بود:
1. اکسپرسیونیسم انتزاعی نادیده گرفتن تمام سبک های قبلی بود.آموزه های مدرسه باهاس ، جوزف آلبرز و قواعد تبیین شده ی مدرنیسم. هیچ کدام از این هنرمندان در پی پیروی از این قوانین نبودند. هر کاری در آن مجاز است تنها قیدی که وجود داشت آبستره بودن بود که ولیام دکونینگ همان را هم زیر پا گذاشت و معروفترین کارهایش چهره های زن اوست که فیگوراتیو است. حتی در آثار فرانس کلاین در حالی که آبستره است شکل "در" را می توانیم ببینیم.
2. به هر حال این نقاشی نوعی آزادی و بی قیدی آمریکایی بود. که با لیبرالیسم آن سال ها در آمریکا کاملا تناسب داشت. تنها ویژگی این جریان نوعی گفتمان لیبرالیستی بود.
پولاک جمله ی معروفی دارد که می گوید "ما خوشحالیم که قرار نیست چیزی را بیان کنیم محتوا و شیوه کاملا بیان حالات درونی هنرمند است"
بسیاری از هنرمندان پیشرو ، هنرمندان مفهومی ،اعتقاد دارند که این تحولات با پولاک آغاز شد هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاعی یک دوره امپرسیونیستی را طی کردند و سورئالیست بودند.
مدرنیسم اروپا خردگرا بود و مدرنیسم امریکایی کاملا شهودی و درونی و شخصی بود.هیچ کدام از این نقاشان با فکر قبلی نقاشی نمی کردند.و اکسپرسیونیسم انتزاعی نادایده گرفتن تمام قواعد مدرنیستی بود که در اروپا تبیین شده بود و در مدسه ی باهاس تدریس می شد.
3. اکسپرسیو نیسم انتزاعی یک سبک نیست بلکه یک تجربه ی شخصی است. رابرت مادرول می گوید : "اکسپرسیونیسم انتزاعی سفر با کشتی به دنیاهای ناشناخته است"
مدرنیسم اروپایی بیان فرم و نوعی اصالت هنر در فرمالیسم ، مفهوم کلی فرم ، رنگ ، خط ، بافت ، پرسپکتیو و عوامل ساختاری بود که در کل به آن ها فرم هنری می گوییم. که در مقابل محتوا قرار می گیرد . بحث عمده ی مدرنیسم اروپایی پرداختن به فرم هنری بود.
چه در نقاشی انتزاعی هندسی یا غیر هندسی در هر حال نگاه پیچیده و تکنیکی به فرم اثر هنرمند را مدرن می کرد. و موضوع اصلا مهم نبود.
برای امریکا ییها صرفا بیان ژرفترین احساسات
نقاشی را مدرن می کرد